خشکه 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḴŠKH 
    
							
    
								
        خشکه . [ خ ُ ک َ / ک ِ] (ص  نسبی ، اِ) پلاو (پلو) بی روغن .  ||  آردگندم  ناپخته . (برهان  قاطع).  ||  نان  مخصوصی  است . (یادداشت  بخط مؤلف ).  ||  نوعی  آهن  زودشکن . (یادداشت  بخط مؤلف ).  ||  در اصطلاح تدبیر منزل  بمعنی  استخدام  نوکر و خادمه  است  با ماهیانه ٔ نقدی  بی  طعام  و بی لباس . (یادداشت  بخط مؤلف ).
-  زراعت  خشکه  ؛ زراعت  دیمی . (یادداشت  بخط مؤلف ).
-  سرفه خشکه  ؛ سرفه ٔ بدون  خلط. (یادداشت  بخط مؤلف ).
-  سرماخشکه  ؛ سرمای  بدون  بارندگی . (یادداشت  بخط مؤلف ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        تک درختی خشک یا نسبتا زنده که شاخههای فرعی خود را از دست داده و  در میان درختان کاملا زنده در جنگل پا بر جا ایستاده است، (به انگلیسی:snag)
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        دره  خشکه . [ دَرْ رَ خ ُ ک َ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  کلاترزان  بخش  زراب  شهرستان  سنندج . واقع در 53هزارگزی  شمال  خاوری  راه  اتومبیل رو سنند...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خشکه  سیل . [ خ ُ ک ِ س ِ ] (اِخ ) به  «اق  زمان  کندی » در فرهنگ  جغرافیایی  ایران  ج  4 رجوع  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خشکه  شدن . [ خ ُ ک َ / ک ِ ش ُ دَ ] (مص  مرکب ) خشن  و خشک  شدن  پوست  بر اندام  بر اثر سرما یا جز آن . (یادداشت  بخط مؤلف ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خشکه  دره . [ خ ُ ک ِ دَ رِ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  شوی  بخش  بانه  شهرستان  سقز واقع در 10 هزارگزی  شمال  بانه . (از فرهنگ  جغرافیائی  ایران  ج...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خشکه  دول . [ خ ُ ک ِ ] (اِخ ) دهی است  از دهستان  حسن آباد بخش  حومه ٔ شهرستان  سنندج ، واقع در 12 هزارگزی  جنوب  سنندج  و 5 هزارگزی  باختر راه  شوسه...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خشکه  دول . [ خ ُ ک ِ ] (اِخ ) ده  کوچکی  است  از دهستان  سورسور بخش  کامیاران  شهرستان  سنندج ،واقع در سی  و چهار هزارگزی  شمال  خاور کامیان  و یک  ه...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خشکه  دهنه . [ خ ُ ک ِ دَ هََ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  مرکزی  بخش  آستارا شهرستان  اردبیل ، واقع در 2 هزارگزی  باختر آستارا. این  ده  د...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خشکه  کاری . [ خ ُ ک َ / ک ِ ] (حامص  مرکب ) دیم کاری  در زراعت . (یادداشت  بخط مؤلف ).  ||  نوکاری  در قنات . (یادداشت  بخط مؤلف ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خشکه  مقدس . [خ ُ ک َ / ک ِ م ُ ق َدْ دَ ] (ص  مرکب ) آنکه  اطاعت  صرف  از ظواهر شریعت  کند. خشک مقدس . رجوع  به  خشک مقدس  شود.