اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خضم

نویسه گردانی: ḴḌM
خضم . [ خ َ ] (ع مص ) ۞ خائیدن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (ازلسان العرب ) (از اقرب الموارد). || خوردن .(منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). || خائیدن با قصای دندانها. || خوردن پری دهان . || خاص است بخوردن چیزی ترمانند خیار و جز آن . || بریدن ۞ (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || بخشیدن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). یقال : خضم له من ماله . این مصدر با لام حرف جر متعدی میشود ۞ . || تیز دادن . (منتهی الارب ). یقال : خضم بالاست .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
خزم . [ خ َ زَ ] (ع اِ) درختی است مانند دَوم که از پوست وی رسن سازند. (منتهی الارب ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.