اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خلاص یافتن

نویسه گردانی: ḴLAṢ YAFTN
خلاص یافتن . [ خ ِ / خ َ ت َ ] (مص مرکب ) نجات یافتن . رها شدن :
یعنی ای مطرب شده با عام و خاص
مرده شو چون من که تا یابی خلاص .

مولوی .


بندی مهر تو نیابد خلاص
غرقه ٔعشق تو نبیند کنار.

سعدی (طیبات ).


دانند عاقلان بحقیقت که مرغ روح
وقتی خلاص یافت کزین آشیان برفت .

سعدی .


مگر آنکه هر دو چشمش همه روز بسته باشد
بورع خلاص یابد ز فریب چشم بندان .

سعدی (طیبات ).


بسته ٔ زنجیر زلف زود نیابد خلاص
دیر برآید بجهد هرکه فروشد بقیر.

سعدی (بدایع).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.