اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خلاف آمد

نویسه گردانی: ḴLAF ʼAMD
خلاف آمد. [ خ ِ / خ َ م َ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) کنایه از ناموافق . ناسازگار. غیر مطابق :
هرچه خلاف آمد عادت بود
قافله سالار سعادت بود.

نظامی .


از خلاف آمد عادت بطلب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم .

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.