اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خلافة

نویسه گردانی: ḴLAF
خلافة. [ خ ِ ف َ ] (ع مص ) خلیفه کردن در اهل و مال خود. منه : خلف فلاناً علی اهله و ماله خلافة. || سپس کسی آمدن . منه : خلف زیداً خلافة؛ سپس زید آمد. || در جای پدر خود گردیدن بدون غیر. منه : خلف مکان ابیه خلافة. || خلف از نخست گردیدن میوه . منه : خلفت الفاکهة بعضها بعضاً. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). || جانشین رب خود شدن در اهل خود. منه : خلفه ربه فی اهله خلافة. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). معنی عبارت در اینجا «جانشین کرد رب او را در اهل خود» می باشد که نتیجه ٔ آن «جانشین رب خود در اهل خود شد»، میشود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
خلافة. [ خ َ ف َ ] (ع اِمص ) گولی . احمقی .(منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد).
خلافة. [ خ َ ف َ] (ع مص ) خلوف . رجوع به خلوف در این لغت نامه شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.