اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خلخ

نویسه گردانی: ḴLḴ
خلخ . [ خ َل ْ ل ُ ] (ص ) خوشبو. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
خلخ . [ خ َل ْ ل ُ ] (اِخ ) شهر بزرگی است در خطای که مشک خوب از آنجا آورند و خوبان را بدانجا نسبت کنند چه مردمان آنجا در جمال و حسن ضرب الم...
خرگاه خلخ . [ خ َ هَِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان . (یادداشت بخط مؤلف ) : چو خاتون یغما بخلخال زرز خرگاه خلخ او برآورد سر.ن...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.