اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خلد برین

نویسه گردانی: ḴLD BRYN
خلد برین . [ خ ُ دِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بهشت بالایین . (ناظم الاطباء) :
همه دیانت و دین ورز و نیک رائی کن
که سوی خلد برین باشدت گذرنامه .

شهید بلخی .


قصر شاهیست بهر باب به از خلد برین
سخنی نیست درین باب که خلدیست برین .

مسعودسعدسلمان (از شرفنامه ٔ منیری ).


آراست جهاندار دگرباره جهان را
چون خلد برین کرد زمین را و زمان را.

سنائی .


هر کجا طوبی بود آنجا بود خلد برین
نزدما پیغمبر آورده ست این پیغام را.

سوزنی .


روضه ٔ خلد برین خلوت درویشانست
مایه ٔ محتشمی خدمت درویشانست .

حافظ.


حافظا خلد برین خانه ٔ موروثی نیست
اندر این منزل ویرانه نشیمن چکنم ؟

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
خلد برین . [ خ ُ دِ ب َ ] (اِخ ) رجوع به صیادلر در این لغت نامه شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.