اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خلیل

نویسه گردانی: ḴLYL
خلیل . [ خ َ ] (ع اِ) دوست . رفیق . یار. (از منتهی الارب ). ج ، اخلاء، خلان :
لیک اﷲ اﷲ ای قوم خلیل
تا نباشد خوردتان فرزند پیل .

مولوی .


حریف عهد مودت شکست و من نشکستم
خلیل بیخ ارادت برید و من نبریدم .

سعدی .


|| سوراخ نافذکرده . || دل . (دهار) (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || بینی . (از منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
خانقاه قدس خلیل . [ ن َ / ن ِ هَِ ق ُ س ِ خ َ ] (اِخ ) نام مدرسه ای است که صلاح الدین ایوبی بقدس خلیل بنا کرد. (از حبیب السیر ج 2 چ کتابخا...
حافظ خلیل قزوینی . [ ف ِ خ َ لی ل ِ ق َ ] (اِخ ) صاحب کتاب الارشاد در ذکر قزوین . رجوع به خلیل قزوینی شود.
ابراهیم خلیل خان . [اِ خ َ ] (اِخ ) رئیس ایل جوانشیر. در قره باغ و قلعه ٔشوشی حکومت داشت . در جنگهای بین ایران و روسیه که در قرن 13 هجری ...
تازه آبادخلیل آباد. [ زَ دِ خ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان اسفندآباد بخش قروه ٔ شهرستان سنندج است که در 18هزارگزی باختر قروه کنار راه اتومبیل رو...
بوستان جنگلی خلیل‌آباد نام بوستان جنگلی در شمال شهر خلیل‌آباد، استان خراسان رضوی است که با ۲۰ هکتار دارای درختانی چون کاج، افرا، اقاقیا، سروناز، سرو س...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.