اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خلیل

نویسه گردانی: ḴLYL
خلیل . [ خ َ ] (اِخ ) ابن احمد فرهودی . رجوع به خلیل بن احمد فراهیدی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
خلیل . [ خ َ ] (ع اِ) دوست . رفیق . یار. (از منتهی الارب ). ج ، اخلاء، خلان : لیک اﷲ اﷲ ای قوم خلیل تا نباشد خوردتان فرزند پیل . مولوی .حریف ع...
خلیل . [ خ َ ] (ع ص ) صادق در دوستی . خالص در دوستی . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ). دوستی که خلل در آن نیست . ناصح . (یادداشت بخط مؤل...
خلیل . [ خ َ ] (اِخ ) ابن احمد فراهیدی ، مکنی به ابوعبدالرحمن . بسال صد هجری قمری متولد شد و بسال 175 هَ . ق . درگذشت . ابوعبداﷲ محمدبن خلکان ...
خلیل . [ خ َ ] (اِخ )ابن احمد لغوی . رجوع به خلیل بن احمد فراهیدی شود.
خلیل . [ خ َ ] (اِخ ) ابن اسحاق بن موسی جندی ، مکنی به ابوالضیاء. فقیه مالکی و از اهل مصر بود در قاهره علم آموخت و مفتی مذهب مالکی شد. ا...
خلیل . [ خ َ ] (اِخ ) ابن ایبک بن عبداﷲصفوی . رجوع به صلاح الدین صفوی شود.
خلیل . [ خ َ ] (اِخ ) ابن ولی بن جعفر. او راست : المقصد التام فی معرفة احکام الحمام . وفات او بسال 1106 هَ .ق . اتفاق افتاد. (یادداشت بخط مؤ...
خلیل . [ خ َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم بن منصور دمشقی . از فاضلان زمان بود. او را حاشیتی است بر کتاب «الدرالمختار» بنام «دلائل الاسرار» و ...
خلیل . [ خ َ ] (اِخ ) ابن محمد مغربی الاصل و مصری المولد و المنشاء والوفاة. از فقیهان زمان بود و او را کتب چندی است که از آنجمله است : «شرح ...
خلیل . [ خ َ ] (اِخ ) ابن کیکلدی بن عبداﷲ علائی دمشقی . محدث و از فاضلان زمان بود. در دمشق بسال 694 هَ . ق . زاده شد و بدانجا علم آموخت . بعد...
« قبلی صفحه ۱ از ۱۰ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.