خلیل
نویسه گردانی:
ḴLYL
خلیل . [ خ َ ] (اِخ ) ابن غازی قزوینی . از فاضلان شیعی مذهب است و کتاب «شرح العده » در اصول و «حاشیه ٔ مجمعالبیان » و «رسالةالحمیه » و غیر آن را پرداخت . بسال 1001 هَ . ق . در قزوین زاده شد و بسال 1089 هَ . ق . بدانشهر درگذشت . در آخر عمر از دو چشم نابینا شد. معروفترین کار او ترجمه ٔ فارسی کتاب کافی است . (از اعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 298).
واژه های همانند
۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
غلام خلیل . [ غ ُ م ِ خ َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن غالب بصری باهلی ، مکنی به ابوعبداﷲ و معروف به غلام خلیل . او از محدثین عامه و فصیح بود. ...
غلام خلیل . [ غ ُ م ِ خ َ ] (اِخ ) عبداﷲبن احمدبن غلاب بن خالدبن فراس باهلی . او یکی از متصوفه بود. او راست : کتاب الدعاء، کتاب الانقطاع ال...
دیزج خلیل . [ زَ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خانه بخش شبستر شهرستان تبریزبا 3749 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
نشانه های اختصاری
خلیل احمد قاسمی فرزند حاجی محی الدین قاسمی متولد 16/11/1373 پسر دوم خانواده می باشد،
نامبرده به سن 7 سالگی شامل مکتب متوسط ذهکن شد...
قلعه خلیل . [ ق َ ع َ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، واقع در 24هزارگزی خاور الیگودرز و 4هزارگزی شمال شوسه...
خلیل ارجمند (۱۲۸۸ تهران ۱۳۲۳ تهران) استاد دانشکده فنی دانشگاه تهران و مؤسس شرکت ارج بود. پدر او رحیم ارجمند از مدیران دولتی بود که تا سطح معاونت وزارت...
سلطان خلیل . [ س ُ خ َ ] (اِخ ) از سلاطین دوره ٔ گورکانی فرزند حسن بیگ از 872 تا 882 هَ . ق . حکومت کرده . (تاریخ کرمان ص 436).
خلیل الرحمن . [ خ َ لُرْ ْرَ ما ] (اِخ ) لقب حضرت ابراهیم خلیل است . رجوع به ابراهیم پیغمبر شود.
خلیل عروضی . [ خ َ لی ل ِ ع َ ] (اِخ ) لقب خلیل بن احمد نحوی . رجوع به خلیل بن احمد نحوی شود.
خلیل زاغه شی . [ خ َ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ساری سوباساز بخش پلدشت شهرستان ماکو، دارای 120 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غل...