خمس
نویسه گردانی:
ḴMS
خمس . [ خ َ ] (ع مص ) گرفتن پنج یک مال کسی . || جزو گروهی درآمدن و آن را پنج کردن .(از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
خمص . [ خ َ م َ ] (ع مص ) بلند گردیدن کف پا از زمین و بزمین نرسیدن . || خَمْص . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).