اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خمود

نویسه گردانی: ḴMWD
خمود. [ خ َم ْ مو ] (ع اِ) جائی که آتش در آن خوابانند. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
خمود. [ خ ُ ] (ع مص ) خمد.(منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). رجوع به خمد شود. فرونشستن آتش . (ترجمان علامه جرجانی ).- خمود تب ...
خمود و خمول . [خ ُ دُ خ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) پژمرده بودن . سست بودن . بیحال بودن . (یادداشت بخط مؤلف ). || گمنام بودن . بی شهرت بودن ....
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.