خنس
نویسه گردانی:
ḴNS
خنس . [ خ َ ن َ ] (ع اِمص ) سپس رفتگی بینی از روی با اندک بلندی سر آن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (ازلسان العرب ). || از عیوب اسب که در فوق دومنخره ٔ او فرورفتگی دیده میشود و بر اثر آن اسب نفسش تنگ میشود و نمی تواند بدود. (صبح الاعشی ج 2 ص 25).
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۷ ثانیه
خنث . [ خ ُ ن َ ث ُ ] (ع ص ) یا خنث ؛ ای مرد شکسته ٔ دوتاه . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).