اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خواجه بده رسان

نویسه گردانی: ḴWAJH BDH RSAN
خواجه بده رسان . [ خوا / خا ج َ / ج ِ ب ِ دِه ْ رَ / رِ ] (نف مرکب ) سخت متفحص . سخت خبرجوی . آنکه از کار کسان آگاهی خواهد. خبرکش . (یادداشت بخط مؤلف ). || کنایه از توشه ٔ اندک . || رفیق ناموافق . || چارپای لنگ . || معیشت کم . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.