اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خوب حال

نویسه گردانی: ḴWB ḤAL
خوب حال . (ص مرکب ) خوشحال .سرحال . || کنایه از ثروتمند :
یک چند گاه داشت مرا زیر بند خویش
گه خوب حال و باز گهی بینوا شدم .

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.