اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خوب خرام

نویسه گردانی: ḴWB ḴRʼM
خوب خرام . [ خو خ َ / خ ِ / خ ُ ] (ص مرکب ) آنکه خوب خرامد. خوش رو :
گفت کای ره نورد خوب خرام
گوش کن سرگذشت بنده تمام .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.