اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خوب رنگ

نویسه گردانی: ḴWB RNG
خوب رنگ . [ رَ ] (ص مرکب ) خوش رنگ . (ناظم الاطباء). نیکورنگ . آنچه رنگ خوب دارد :
فرودآمد از شولک خوب رنگ
بریش خود اندر زده هر دو چنگ .

دقیقی .


بدانگه بدی آتش خوب رنگ
چو مر تازیان راست محراب سنگ .

فردوسی .


چو مر تازیان راست محراب سنگ
بدان دور بد آتش خوبرنگ .

فردوسی .


چون بزادم رستم از زندان تنگ
در جهانی خوش سرایی خوب رنگ .

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.