خود
نویسه گردانی:
ḴWD
خود. (ع اِ) ج ِ خَود. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
واژه های همانند
۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
از خود شدن . [ اَ خوَدْ/ خُدْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از خود رفتن : ز خود شدم ز خیال پر از صفا ای دل بگفتمش که زهی خوبی خدا ای دل .مولوی .
این ترکیب، پارسی ـ عربی است. خود واژه ای پارسی و ارضا عربی است و پارسی جایگزین این است: سوکرویس: sukravis (سنسکریت: sukravisreŝti) خود ارضایی باعث می ...
خود درمانی. به روشی گفته میشود که فردی بدون رفتن به یک پزشک و یا بدون یاری و دیدن یک کارشناس درمانی از روش پرهیز، سود بردن از داروهای گیاهی ، و ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
خود فروشانه. (ق. فا.) خونمایانه، خودستایانه، لاف رنانه، مغرورانه، متکبرانه.
ازخود رفتن . [ اَ خوَدْ / خُدْ رَ ت َ ] (مص مرکب ) از حال رفتن . بیهوش شدن . غشی . اغماء : بوی گل و باد سحری بر سر راهندگر میروی از خود به ازی...
خودفراموشی. به معنای مثبت خویشتن خویش گذاشتن. منیت و رعونت فرو گذاردن. فداکاری در راه دیگران. منافع خلق و رضای خدا بر نفع خویش مقدم داشتن. فراموش کردن...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.