اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خورده دان

نویسه گردانی: ḴWRDH DʼN
خورده دان . [ خوَرْ/ خُرْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) دانا. نکته دان . || عیب دان . باریک بین . (ناظم الاطباء) :
داندآن کس که خورده دان باشد
کآنچه او کرد خیرت آن باشد.

سنایی (حدیقه چ مدرس رضوی ص 161).


|| (اِ مرکب ) شکم . معده را به مزاح گویند. (یادداشت مؤلف ).
- امثال :
آنکه خورده ، خورده دانش درد می کند .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.