اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خوری

نویسه گردانی: ḴWRY
خوری . [ را ] (ع ص )برگزیده . بسیارخیر. نیکو. منه : رجل خوری ، امراءة خوری . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
طپانچه خوری . [ طَ چ َ / چ ِ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) طپانچه خوردن : چو از نان طبلی تهی شد تنم چو طبل از طپانچه خوری نشکنم .نظامی .
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.