خوری
نویسه گردانی:
ḴWRY
خوری . (اِخ ) امین بن یوسف بن ابراهیم بن الطفان الخوری . بسال 1885 م . زاده شد و بسال 1919 درگذشت . طبیب و کاتب و ادیب بود. در لبنان پا بدنیا گذاشت و در مدارس سوریه علم آموخت و بعد بقصر العینی مصر رفت و در آن دانش پزشکی خواند و طبیب بیمارستانهای سودان شد. پس از گذشت مدتی باز بمصر آمد و در المنصورة سکونت گزید و از پزشکی روزگار می گذراند، سپس از منصوره به بکالین آمد و در آنجا درگذشت . او راست : 1- ریحان النفوس فی انتخاب العروس . 2- فلسفة الاشیاء. 3- الوقایة. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 300). و رجوع به معجم المطبوعات شود.
واژه های همانند
۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
فریب خوری . [ ف ِ / ف َ خوَرْ / خُرْ ] (حامص مرکب ) مغبون شدگی . گول خوردگی . (از ناظم الاطباء). ساده دل بودن و زود گول خوردن .
خردل خوری . [خ َ دَ خوَ / خ ُ ] (اِ مرکب ) ۞ نوعی قاشق است که برای خوردن خردل بکار می رود.
خورش خوری . [ خوَ / خ ُ رِ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) عمل خوردن خورش . || (اِ مرکب ) ظرفی که در آن خورش می ریزند. (یادداشت بخط مؤلف ).
آجیل خوری .[ خوَ / خ ُ ] (اِ مرکب ) ظرفی که در آن آجیل کنند.
اندک خوری . [ اَ دَ خوَرْ / خُرْ ] (حامص مرکب ) اندک خواری . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به اندک خواری شود.
پسله خوری . [ پ َ س َ ل َ / ل ِ خوَرْ / خُرْ ] (حامص مرکب ) حال و چگونگی پسله خور.
خوری آباد. [ خوِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پهلوی دژ بخش بانه ٔ شهرستان سقز، واقع در جنوب خاوری بانه و شمال عباس آباد. این دهکده کوهستانی ...
خوری آباد. (اِخ ) دهی است ازدهستان جوانرود بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج ، واقع در جنوب خاوری پاوه و جاده ٔ اتومبیل رو کرمانشاه به پاوه .این ده ...
گنده خوری . [ گ َ دَ / دِ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) گنده خواری . رجوع به گنده خور شود.
هرزه خواری یا پیکا - PICA
پیکا (PICA) در لاتین به معنی پرنده ای است که خوراک های فراوان و گوناگون می خورد و در واقع گرایش به خوردن مواد درهم برهم دا...