اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خوری

نویسه گردانی: ḴWRY
خوری . (اِخ ) امین . در بیروت بسال 1918 م . بدنیا آمد. گرچه از پدر مختل المشاعر بود ولی طفلی بسیار زیرک و باهوش بود، ابتدا در مدرسه ٔ شرکةالقدیس منصور عباسی علم آموخت سپس بمدرسه ٔ آباء یسوعیین رفت و در آنجا در دو زبان فرانسه و عربی پیشرفت شایان کرد و بر اثر این قدرت در دو زبان ، قاموس فرانسه و عربی نگاشت ولی موفق به انتشار آن نگشت . او راست : 1- اصول الصنایع الحدیثه . 2- انشاءالمکاتیب . 3- جامعةالاَّداب و چند کتاب دیگر که همگی در بیروت بچاپ رسیده است . (از معجم المطبوعات ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
احتمالا خواستگاری یا بله برون پیش از عروسی. شیرینی خوردن پیش از عروسي!! این واژه در هند رایج بوده است.
ترشی خوری . [ ت ُ / ت ُرُ خوَ / خ ُ ] (اِ مرکب ) کاسه ٔ کوچک تر از مرباخوری .کاسه ٔ خرد چینی و غیره ، برای نهادن ترشی بر خوان .
میوه خوری . [ می وَ / وِخوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) عمل و صفت میوه خور. خوردن میوه . || (اِ مرکب ) ظرف خاص برای نهادن میوه در خوان . ظرف برا...
نازک خوری . [ زُ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) نازک خواری .
نسیه خوری . [ ن َس ْ / ن ِس ْ ی َ / ی ِ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) نسیه خواری . نسیه بری . نسیه خوردن . عمل نسیه خور.
گیاه خوری . [ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) گیاه خواری یا علفخواری . عمل گیاه خور. || عمل شخصی که پیروی از اصل گیاهخواری می کند ۞ . گیاه خواری ...
گیتی خوری . [ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) عمل گیتی خور. در تنعم و ناز بودن .
ماست خوری . [ خوَ / خ ُ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) نوعی کاسه ٔچینی یا سفالی یا بلوری است که حجم آن نه بزرگ است و نه کوچک و در آن ماست ریخته...
ماهی خوری . [ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی ماهی خور. ماهیخواری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماهیخور و ماهیخواری و ماهیخ...
مردم خوری . [ م َ دُ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) آدم خواری . مردم خواری . خوردن گوشت آدمیزاد. عمل مردم خور. رجوع به مردم خور شود : یکی چاره باید ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۷ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.