خوش خوراک 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḴWŠ ḴWRʼK 
    
							
    
								
        خوش خوراک . [ خوَش ْ / خُش ْ خوَ / خ ُ ] (ص  مرکب ) لذیذ. بامزه . خوشمزه . خوش طعم . خوشخور.  ||  آنکه  غذاهای  نکو خورد. آنکه  غذاهای  لذیذ خورد. (از ناظم  الاطباء): خِرخِر؛ مرد خوش خوراک  خوش پوشاک . (از منتهی  الارب ).  ||  کنایه  از مردم  خوشگذران  راحت طلب . (از ناظم  الاطباء).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    
								
    هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.