خوش زبانی . [ خوَش ْ 
/ خُش ْ زَ ] (حامص  مرکب ) خوش بیانی . خوش تقریری . خوشگوئی . خوش سخنی  
: بدین  شرمناکی  بدین  خوب رسمی 
بدین  تازه رویی  بدین  خوش زبانی . 
فرخی .
 ||  نرم گویی  
: و آنگه  به  کلید خوش زبانی 
بگشاد خزانه ٔ نهانی . 
نظامی .
با من  آن  مه  به  خوش زبانیها
کرد بسیار مهربانیها.
نظامی .