خوشک
نویسه گردانی:
ḴWŠK
خوشک . [ خوَش ْ / خُش ْ ](اِ) خشک . مقابل دریا. بر : کیست که او شما را ره نماید در تاریکی در دریا و خوشک چون بسفر روید. (تفسیر ابوالفتوح ج 4 ص 173). رجوع به خشک شود.
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
خوش خوشک . [ خوَش ْ / خُش ْ خوَ / خ ُ ش َ ] (ق مرکب ) نرم نرمک . آهسته آهسته . کم کمک . رفته رفته . بی شتاب . به آهستگی . به آرامی . خوش خوش . گلچین...
خطمی خوشک . [ خ َ خوَ / خ ُ ش َ ] (اِ مرکب ) پنیرک . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به پنیرک در این لغت نامه شود.