اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خوش کنار

نویسه گردانی: ḴWŠ KNAR
خوش کنار. [ خوَش ْ / خُش ْ ک َ / ک ِ ](اِ مرکب ) محبوب . معشوق . (برهان قاطع) :
من غرق ملک و نعمت سرمست لطف و رحمت
اندر کنار بختم و آن خوش کنار با من .

مولوی (از انجمن آرای ناصری ).


|| (ص مرکب ) خوش نشست و برخاست .با کرشمه و ناز و طنازی در خفت و خیز :
مشک جعد و مشک خط و مشک ناف و مشک بوی
خوش سماع و خوش سرود و خوش کنار و خوش زبان .

منوچهری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.