اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خوش لقا

نویسه گردانی: ḴWŠ LQA
خوش لقا. [ خوَش ْ / خُش ْ ل ِ ] (ص مرکب ) خوش صورت . خوبروی . خوشگل . نیکودیدار :
فرخی هندی غلامی از قهستانی بخواست
سی غلام ترک دادش خوش لقا و خوش کلام .

سوزنی .


با عقل پای کوب که پیری است ژنده پوش
بر فقر دست کش که عروسی است خوش لقا.

خاقانی .


چو گرگ اجری از پهلوی زاغ کم خور
که بر خوان چنان خوش لقائی نیابی .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.