خون
نویسه گردانی:
ḴWN
خون . [ خ َ ] (اِ) خَن . خانه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به خن شود.
واژه های همانند
۲۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
خون آشامی . (حامص مرکب ) عمل خون آشام . سفاکی . || سخت برندگی در شمشیر. (یادداشت بخط مؤلف ).
خون افشان، خون ریزان (فروزانفر)
گر تیردوز گشت جگرهای ما از عشق بی زحمت جگر تو ببین خون چکاره ایم
(غزلیات شمس 4/1709/8)
گردش خون . [ گ َ دِ ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دوران دم . گردیدن خون در رگها. رجوع به دوران دم شود.
غرق در خون ، در دریای خون غلطیدن
خون سیاه اژدهایی که به باور اساطیری مردم رامهرمز در جنگ با اسفندیار رویینتن به هلاکت رسید، هنوز از چشمه های قیر ماماتین می جوشد. بررسی لوحهایی که در...
خون گرمی . [ گ َ ] (حامص مرکب ) مهربانی . رأفت . عطوفت . مهرورزی . (یادداشت مؤلف ). جنبش روح از روی مودت و مهربانی . (ناظم الاطباء). || تپ...
خون گریه . [ گ ِ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) اشک خونین . (از ناظم الاطباء). گریه ٔ خونین . (آنندراج ).
خون کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کشتن . قتل کردن . خون ریختن . (از ناظم الاطباء). قتل نفس کردن . آدمی کشتن . (یادداشت مؤلف ) : شحنه بودمست ...
خون فشانی . [ ف ِ ] (حامص مرکب ) عمل خون فشان . خون افشانی .
خون نفاس . [ ن ِ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خونی که دروقت زائیدن از زائو خارج گردد. رجوع به نفاس شود.