اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خیال

نویسه گردانی: ḴYAL
خیال . [ خ َ ] (اِخ ) زمینی است متعلق به بنی ثعلب . (معجم البلدان یاقوت ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
خیال کردن . [ خ َ / خیا ک َ دَ ] (مص مرکب ) تصور کردن . (ناظم الاطباء). گمان بردن . || متصور شدن . متشکل شدن .
خیال محال . [ خ َ / خیا ل ِ م ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خیال ممتنع. خیال غیرممکن . تصور امری که غیرممکن الوقوع باشد. کنایه از خیال باطل و ...
خیال واهی . [ خ َ / خیا ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خنجرود. تصور بیجا. (ناظم الاطباء). تصور باطل . تصور بی فایده . تصور بیهوده . گمان بیهوده .
خیال ساختن . [ خ َ / خیا ت َ ] (مص مرکب ) خیال پروریدن . خیال پختن . اندیشه و توهم کردن . خیال کردن .
خیال خلافت . [ خ َ / خیا ل ِ خ ِ ف َ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرص . هوس . (ناظم الاطباء).
پریشان خیال . [ پ َ ] (ص مرکب ) مضطرب . پراکنده فکر.
خیال انگیزی . [ خ َ / خیا اَ ] (حامص مرکب ) انگیزندگی خیال . عمل خیال انگیز. حالت خیال انگیز. تخیل . عمل و حالت تخیل کننده . (یادداشت مؤلف ).
فانوس خیال . [ س ِ خ َ / خیا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فانوسی باشد که در آن صورتها کشند و آن صورتها به هوای آتش به گردش درآید. (برهان ) : ...
خیال‌پردازی (به انگلیسی: Fantasy) اصطلاحی که معمولا در اشاره به فرایند تصور اشیاء، نمادها یا رویدادها که در آن لحظه وجود ندارند بکار میرود. با این وجو...
خواب و خیال . [ خوا / خا ب ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) وهم . خیال . توهم . (ناظم الاطباء).
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۶ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.