اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خیره گردیدن

نویسه گردانی: ḴYRH GRDYDN
خیره گردیدن . [ رَ / رِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) حیران گشتن . پریشان خاطر شدن . خیره شدن . متحیر شدن . بشگفت و تحیر افتادن :
درنگر تا طیره گردد سروبن
برگذر تا خیره گردد نسترن .

سعدی .


|| پررو شدن . شوخ چشم شدن . گستاخ و دلیر شدن . بی آزرم و بی شرم شدن :
بگفتا نیکمردی کن نه چندان
که گردد خیره ۞ گرگ تیز دندان .

سعدی .


فرزانه رضای نفس رعنا نکند
تا خیره نگردد و تمنا نکند.

سعدی (رباعیات ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.