داد کشیدن 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        DʼD KŠYDN 
    
							
    
								
        داد کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص  مرکب ) فریاد زدن . داد زدن . فریاد کردن . داد کردن . بانگ  بلند برآوردن . آوای  بلند برآوردن  :  سرمن  داد کشید؛ بانگ  بر من  زد.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    
								
    هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.