دارس
نویسه گردانی:
DʼRS
دارس . [ رِ] (ع ص ) محوکننده ٔ رسوم و آداب . (اقرب الموارد). || خواننده ٔ کتاب . (اقرب الموارد). || حایض . (منتهی الارب ). زنیکه در حال عادت ماهانه باشد. || آنکه درس خواند. (عیون الانباء).
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۳ ثانیه
ام دارص . [ اُم ْ م ِ رِ ] (ع اِ مرکب ) یربوع (موش دشتی ). (المرصع). در منتهی الارب و اقرب الموارد ادراص است .