اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

داره

نویسه گردانی: DʼRH
داره . [ رِ ] (اِخ ) موافق نوشته ٔ موسی خورنی مورخ ارمنی اسم نهمین پادشاه اشکانی یعنی همان کسی است که ما بعنوان بلاش اول میشناسیم . رجوع به ایران باستان ج 3 ص 3613 شود و ظاهراً این کلمه صورتی از واژه «دارا» است که در پارسی امروز داریوش میگوییم . (ایران باستان ج 3 ص 2597).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
دارةبحتر. [ رَ ت ُ ب ُ ت ُ ] (اِخ ) موضعی است در وسط اجاء که یکی از دو کوه طی باشد. (معجم البلدان ).
دارة وشجی . [ رَت ُ وَ جا ] (اِخ ) نام موضعی است . (معجم البلدان ).
دارة منزر. [ رَ ت ُ م ِ زَ ] (اِخ ) نام جایی است . (معجم البلدان ). رجوع به دارةخنزر شود.
دارة محصر. [ رَ ت ُ م َ ص َ ](اِخ ) یا دارةمحصن نیز آمده است . نام جایی است در دیار بنی نُمیر در کنار ثهلان اقصی . (معجم البلدان ).
دارة مکمن . [ رَ ت ُ م َم ِ ] (اِخ ) جایی است در بلاد قیس . (معجم البلدان ).
دارة خنزر.[ رَ ت ُ خ َ / خ ِ زَ ] (اِخ ) در اشعار بعض شاعران عرب نام آن آمده است و آن را دارة منزر نیز گفته اند. رجوع به معجم البلدان و رج...
دارة داثر. [ رَ ت ُ ث ِ ] (اِخ ) نام موضعی در زمین فزاره است ودر اثر نام آبی است در آن ناحیه . (معجم البلدان ).
دارة دمون . [ رَ ت ُ دَم ْ مو ] (اِخ ) موضعی است و شاعری از آن نام برده . (معجم البلدان ).
دارة رفرف . [ رَ ت ُ رَ رَ ] (اِخ ) نام موضعی است و در شعر راعی آمده است . (معجم البلدان ).
دارة عویج . [ رَ ت ُ ع ُ وَ ] (اِخ ) نام موضعی است .
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۵ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.