اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

داس و دلوس

نویسه گردانی: DʼS W DLWS
داس و دلوس . [ س ُ دَ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) به معنی ضایع و ابتر و دورافکندنی مانند خار و خس ، خاش و خماش و امثال آن . (برهان ). آشغال . تباه و تبست . خاش و خماش . صاحب انجمن آرا و بتبع او آنندراج آرد: از اتباع است مانند تار و مار... و بعضی گفته اند هرچه از پس چیزی بود داس گویند. || (ص مرکب ) سفله و دون . (برهان ). پست و فرومایه :
ای خداوند بکار من از این به بنگر
مرمرا مشمر از این شاعرک داس و دلوس .

ابوشکور بلخی .


دوش دانستم کاین رنج همه وسواس است ۞
مردم داس و دلوس از در روی آماس است .

منجیک .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.