داعر
نویسه گردانی:
DʼʽR
داعر. [ ع ِ ] (ع ص ) گشنی نجیب است و بسیار نتاج . || هو خبیث ٌ داعر؛ یعنی پلید تباهکار است . (منتهی الارب ). پلید و تباهکار. (مهذب الاسماء). فاسق بیباک و متهتکی را که از ارتکاب هرگونه عمل باکی نداشته باشد نامند. (کشاف اصطلاحات الفنون ). || عود داعر؛ چوب پوسیده و ردی . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
داعر. [ ع ِ ] (اِخ ) نام پسر حماس که پدر قبیله ای است از بنی حارث بن کعب . (منتهی الارب ).
دعار. [ دَع ْ عا ] (ع ص ) مفسد. ج ، دعارون . (ذیل اقرب الموارد از لسان ). و رجوع به دعارة شود.
دعار. [ دُع ْ عا ] (ع ص ) ج ِ داعر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به داعر شود.