اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

داغ بررخ

نویسه گردانی: DʼḠ BRRḴ
داغ بررخ . [ ب َ رُ ] (ص مرکب ) داغ برروی . رجوع به ترکیبات کلمه ٔ داغ شود :
او غلام داغ بررخ عنبر درگاه تست
عنبری را در دریا دادی احسنت ای ملک .

خاقانی .


- داغ بررخ زاده ؛ با داغ بندگی زاده . که از آغاز با داغ بندگی است . غلام خانه زاد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.