اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

داغ زدن

نویسه گردانی: DʼḠ ZDN
داغ زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) پدید آوردن اثر داغ . داغ کردن :
زده خار بر هر گلی داغها
نوائی و برگی نه در باغها.

نظامی .


نعل دگرگون زده اسپت بطعن
بر رخ ابلیس زده داغ لعن .

امیرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
داغ باطله زدن . [ غ ِ طِ ل َ / ل ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) زدن داغ بر اسب و استر و اشتر و جز آن بعلامت بی مصرفی و ازکارافتادگی .
داغ بر یخ زدن . [ ب َ ی َ زَ دَ ] (مص مرکب ) آزار بشخصی رسانیدن که او متأذی نشود. (غیاث ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.