اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

داغ ساختن

نویسه گردانی: DʼḠ SAḴTN
داغ ساختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) داغ کردن . نشانمند کردن . (آنندراج ) :
تا برگرفته ای ز رخ خود نقاب را
چون لاله داغ ساخته ای آفتاب را.

وحید.


- داغ ساختن آب و روغن و جز آن ؛ گرم کردن و گداختن آن :
کسی از عهده ٔ خصم ملایم برنمی آید
که آتش داغ سازد آب را اما نمیسوزد.

محسن تأثیر.


و رجوع به داغ کردن شود. || ساختن آلت داغ .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.