اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دالو

نویسه گردانی: DʼLW
دالو. [ ل ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گل تپه فیض اﷲبیگی بخش مرکزی شهرستان سقز واقع در 36هزارگزی خاور سقز. کنار رودخانه ٔ خورخوره . کوهستانی است و سردسیر و دارای 80 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودخانه ٔ خورخوره است و محصول آن غلات و حبوبات و لبنیات و شغل مردم آن زراعت و گله داری و راه آنجا مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
دالو. (اِخ ) (کوه ...) از کوههای فارس است . در مغرب به سفیدار متصل است و در جنوب شرقی آن کوههای جهرم قرار دارد و سرانجام به جبال هرمز وا...
دالو. (اِخ ) (ژول ) پیکرتراش فرانسوی متولد پاریس 1838 و متوفی به سال 1902 م . .
دالو. (اِ) در تداول مردم اصفهان زنی که طاس و بقچه ٔ بانویی را به حمام برد و بازگرداند. عجوزه و پیرزن . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخا...
پیر دالو. [ رِ ] (ص مرکب ) سخت پیر. پیری سخت پیر. بسیار سالخورده . بس کهنسال .
الف و دال و میم . [ اَ ل ِ ف ُ ل ُ ] (اِخ ) یا الف دال میم ، کنایه ازآدم علیه السلام است . (هفت قلزم ). رجوع به الف شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.