اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دانه ریز

نویسه گردانی: DʼNH RYZ
دانه ریز. [ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب )که دانه ریزد. که چینه فروپاشد. که دانه افشاند. که دانه پراکند. که دانه پخش کند. که هر یک از حبه ها که دارد فروافکند چنانکه نخل ثمر خود را :
چو گاوی در خراس افکند پویان
همه ره دانه ریز و دانه جویان .

نظامی .


رطب پیش دهانش دانه ریزست
شکر بگذار کو خود خانه خیزست .

نظامی .


|| دارای دانه های ریزه و خرد. که دانه های خرد دارد. خرددانه . مقابل دانه درشت . مقابل درشت دانه .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.