داود
نویسه گردانی:
DʼWD
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن ابی هند مکنی به ابی بکر مولای آل اعلم قسری محدث و تابعی است و از حفاظ بصریین و ثقات متقن و مسند او در اخبار از انس بن مالک است و هم از بزرگان تابعین روایت دارد همچون ابی عثمان نهدی و ابی العالیة و سعیدبن مسیب و حسن . در ایام منصور خلیفه ٔ عباسی به سال 139 هَ . ق . درگذشته است . (از صفةالصفوة ج 3 ص 221) (تاریخ الخلفاء ص 180) (المعرب جوالیقی ص 40). بگفته ٔ ابن الندیم در الفهرست او راتفسیری است بر قرآن کریم و حمداﷲ مستوفی در تاریخ گزیده ویرا سرخسی داند و تواند بود که داود مذکور در کتاب وی دیگری باشد جز صاحب ترجمه ٔ حاضر. وی از قتاده و شعبی و ابی نصرة و عکرمة و شهربن حوشب و محمدبن ابوموسی روایت دارد و ابوشهاب عبداﷲبن نافع و بشربن مفضل ازو. (البیان و التبیین ج 1 ص 236) (المصاحف ص 60 و101 و 177) (عیون الانباء ج 2 ص 363 و 364) (تاریخ بیهقی ص 185) (النقود العربیة ص 15) (العقد الفرید ج 3 ص 82و ج 5 ص 29) (عیون الاخبار ج 1 ص 128 و ج 2 ص 25 و 198).
واژه های همانند
۲۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۰ ثانیه
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن راشد. مکنی به ابوبحر تابعی است .
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن رزین الواسطی شاعریست از عرب ، معاصر هارون الرشید خلیفه ٔ عباسی . و بگفته ٔ ابن الندیم در الفهرست او را سی ورقه شعربوده...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن رشید. راوی است و از عمروبن عوف روایت دارد. (عیون الانباء ص 112 ج 1).
داود. [ وو] (اِخ ) ابن سرابیون (یا سرافیون ) باجرمی . طبیب دربار موسی الهادی خلیفه ٔ عباسی است . رجوع به ابوقریش صیدلانی شود وی از اطبائیست...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن سلطان محمودبن محمدبن ملکشاه سلجوقی . رجوع به داودبن محمود سلجوقی شود. (تاریخ الخلفاء ص 286).
داود. [ وو] (اِخ ) ابن سلم . مولی بنی تمیم بن مرة از شاعران مخضرمی در دولت اموی و عباسی است . در مدینه مسکن داشت او را بسبب کثرت سیاهی «...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن سلیمان . از قریه ٔ سنبلان است . بروایت حمزه علی (ع ) را دیدار کرده است و گوید با پدر در کوفه بودم مردی دغسر بر استری ...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن سلیمان بن عبدالملک از بنی امیه است و چون وی مقیم نواحی روم بودو سلیمان بن عبدالملک در مرض موت از حیات و ممات و...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن سلیمان الجعفی محدث است . (سیره ٔ عمربن عبدالعزیز ص 94).
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن سلیمان الصانع البصری . مکنی به ابوسلیمان تابعی است .