اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

داود

نویسه گردانی: DʼWD
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن سلطان محمودبن محمدبن ملکشاه سلجوقی . رجوع به داودبن محمود سلجوقی شود. (تاریخ الخلفاء ص 286).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
داود الاسکندری . [ وو دُل ْ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) رجوع به داودبن عمربن ابراهیم الشاذلی الاسکندری و روضات الجنات ص 276 شود.
امام زاده داود. [ اِ دَ / دِ وو ] (اِخ ) امام زاده ای است در شمال غربی طهران ، و راه آن از ده فرح زاد واقع در 9 هزارگزی غرب تجریش است . و ر...
ابن داود ظاهری . [ اِ ن ُ وو دِ هَِ ] (اِخ ) ابوبکر محمدبن داودبن علی بن خلف اصفهانی ، معروف بظاهری . شاعر و ادیب و فقیه . پدرش داود ظاهری معر...
اَنْطاکی‌، داوود بن‌ عمر (د مکه‌، ۱۰۰۷ یا ۱۰۰۸ق‌/۱۵۹۸ یا ۱۵۹۹م‌)، پزشک‌ نامدار، ادیب‌، فیلسوف‌ و متکلم‌ نابینای انطاکی‌، مشهور به‌ ضریر و بصیر است. ...
ابن داود العبرتائی . [ اِ ن ُ وو دِل ْ ع َ ب َ ] (اِخ ) کاتب . به عربی شعر میگفته و مقل است . (ابن الندیم ).
باب سلیمان بن داود. [ ب ُ س ُ ل َ ن ِ ن ِ وو ] (اِخ ) از درهای مسجد بیت المقدس است . (عقد الفرید چ مصر 1359 هَ . ق . ج 7 ص 298).
در افسانه‏ های عرب آمده است که چون مردی از بنی زهره 1 عاشق می‏شد، راز خود را پنهان می‏کرد و درد عشق را آن قدر در دل نگاه می‏داشت که او را از پای در می...
ابراهیم بن داود قصار. [ اِ م ِ ن ِ وو دِ ق َص ْ صا ] (اِخ ) یکی از بزرگان عرفا و مشایخ صوفیه مانند معروف کرخی و جنید. وفات 326 هَ .ق .
داوود. [ وو ] (اِخ ) (ملک ...) رجوع به داود پیغمبر شود. (الکامل ج 1 ص 94).
داوود. (اِخ ) ۞ رجوع به داود شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.