داود
نویسه گردانی:
DʼWD
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن سلیمان بن قتلمش بن اسرائیل بن سلجوق . وی بفرمان ملکشاه حکومت روم یافت و تا زمان غازان خان پادشاهی آنجا در خاندان وی بماند. (تاریخ گزیده چ اروپا ص 446). وی فرزند بانی حکومت سلجوقی روم یعنی فرزند سلیمان بن قتلمش است و و در زمان حکومت پدر خود بر حلب و شام بیشتر نقاطآناطولی را ضبط کرد و پس از ضبط قونیه آنجا را بپایتختی برگزید و بدینجهت وی را نیز بانی سلسله ٔ سلاجقه ٔروم میتوان محسوب داشت . آغاز حکومت وی بفرمان ملکشاه سلجوقی 480 هَ . ق . است . و پس از بیست سال فرمان روایی در 500 هَ . ق . درگذشته است و برادرش قلج ارسلان بجانشینی او برگزیده شده . (قاموس الاعلام ترکی ). و نیزرجوع به حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 1 ص 538 شود.
واژه های همانند
۲۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن جعفربن سلیمان العباسی از خطباء است . (البیان و التبیین ج 1 ص 264).
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن جمهور کاتب . بعربی شعر سروده است و دیوانی دارد. (الفهرست ابن الندیم ).
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن حسن بن ابوهاشم داود. از شرفاء مکه است . در حدود قرن دوم هَ . ق . (حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 2 ص 601).
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن حسن بن عقیل ، برادرزاده ٔ ابوعقیل شریح بن عقیل بن رجأبن محمدالبیهقی مردی عالم بود. (تاریخ بیهق ص 138).
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن حسن جزایری . محدث است . رجوع به کتاب نجوم السماء ص 189 و روضات الجنات ص 556 شود.
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن حصین از قدماء محدثین است . (کلام شبلی ص 23).
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن حمدان بن حمدون التغلبی العدوی . از امراء بنی حمدان و از شجاعان روزگار بوده است و بوی در شجاعت مثل زدندی . حاکم موص...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن حنین بن اسحاق . وی و همچنین پدرش حنین و برادرش اسحاق پزشکان نامدارند. اما بگفته ٔ ابن ابی اصیبعه داود شهرتی چنانکه ...
داود. [ وو] (اِخ ) ابن خالد مکنی به ابوسلیمان . از رواة است .
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن خلف الاصفهانی مکنی به ابومحمد. جد داودبن علی بن داود فقیه مشهورست . و نیز رجوع به العقد الفرید ج 4 ص 270 شود.