داود
نویسه گردانی:
DʼWD
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن عزالدین محمدبن روزبهان (خواجه امام الدین ). از شیوخ مملکت و بزرگان بلاد بود و قدمی راسخ در معرفت و قدری شامخ در ولایت داشت . سماع و روایت حدیث کرد و طبقاتی در سماع احادیث دارد و از شیخ نجم الدین ابی الجناب و شیخ تاج الدین اشنهی و جز آنان طریق ارشاد و ذکر فراگرفته و خرقه از پدر بستده است و آن خرقه که از دست شیخ شهاب الدین سهرودی پوشیده بود در خاندانشان بازبمانده . شیخ ظاهراً در حدود 681هَ . ق . درگذشته است . (شدالازار ص 352، 354، 394).
واژه های همانند
۲۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
یوسف داود. [ س ُ وو ] (اِخ ) ملقب به اقلیمیس (1245-1307 هَ . ق .). ابن داودبن بهنام . دانشمند و عالم به زبان و ادب عرب و تاریخ قدیم و اصل...
سراب داود. [ س َ وو ] (اِخ ) دهی است از دهستان خاوه بخش دلفان شهرستان خرم آبادواقع در 10 هزارگزی جنوب نورآباد و 10 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ...
داود مهلبی . [ وو دِ م ُ هََل ْ ل َ ] (اِخ ) بشر. (و بگفته ٔ ابن اثیر در الکامل : داودبن یزید) از بزرگان عهدهارون الرشید بود. و هارون سیستان او را...
داود میانه . [ وو ن َ ](اِخ ) از امیران هندوستان است بعهد سلطان جلال الدین محمداکبر. (قرن دهم هَ . ق .). (تاریخ شاهی ص 172).
داودباقلی . [ وو دِ ق ِ ] (اِخ ) (شیخ ) او راست : اللطیفة المرضیة. (کشف الظنون چ استانبول ج 2 ص 1556).
داود خوافی . [ وو دِ خا ] (اِخ ) مولانا عصام الدین از مدرسان و عالمان یگانه ٔ عصر خود بوده است و درهرات تدریس میکرده . وی استاد و معلم سلطان ...
داود مغربی . [ وو دِ م َ رِ ] (اِخ ) شرحی بر عروض اندلسی یعنی ابومحمد عبداﷲبن محمدانصاری اندلسی معروف به ابی الجیش انصاری مغربی متوفی به ...
داود قومشی . [ وودِ م ِ ] (اِخ ) یکی از علماء شریعت یهود بوده است .
داود قیصری . [وو دِ ق َ ص َ ] (اِخ ) او راست : شرح حدیث الاربعین . متوفی 751 هَ . ق . و از مشاهیر علمای روم (آسیای صغیر) است . و در قیصریه متولد ...
علی آل داود، حقوقدان، نویسنده و پژوهشگر ایرانی بود. زندگینامه[ویرایش] سید علی آل داود در ۱۳۳۱ در خور (اصفهان) مرکز شهرستان خور و بیابانک به دنیا آمد....