داود
نویسه گردانی:
DʼWD
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن علیک بن علی رومی حنفی . متوفی به سال 715 هَ . ق . او راست : شرح بر طریقة فی الخلاف و الجدل از محمدبن محمد غمدی .
واژه های همانند
۲۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
داود عمون . [ وو ع َم ْ مو] (اِخ ) ابن انطون عمون شاعری نیکوشعر و از مردان قضاست در دیرالقمر لبنان زاده شد و به مصر رفت و اقامت اختیار کرد....
داود غوری . [ وو دِ ] (اِخ ) (پهلوان ...) از سرداران شیراز بود بعهد شاه شجاع و ممدوح حافظ شیرازی . وی بکمک امیر سیورغتمش برای مقابله باشاه شج...
داود غوری . [ وو دِ ] (اِخ ) (ملک ...)نام امیری که از جانب والی هرات در اواسط قرن هشتم هَ . ق . بقصد تسخیر کرمان عزیمت کرد و قلعه ٔ کرمان ر...
داود بکری . [ وو دِ ب َ ] (اِخ )یکی از ارکان و رؤساء دولت معاویه است و در جنگ صفین حضور داشته . (حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 1).
داود بلخی . [ وو دِ ب َ ] (اِخ ) از قدماء مشایخ خراسان است . از مردم دهی از دههای بلخ . (نفحات الانس چ کتابفروشی سعدی ص 50 و چ قدیم ص 36...
داود منجم . [ وو دِ م ُ ن َج ْ ج ِ ] (اِخ ) وی در زمان دولت آل بویه در عراق میزیسته و عالمی بزرگ و از پیشوایان علم احکام نجوم و حل زیجات ...
داود ناقد. [ وو و دِ ق ِ ] (اِخ ) از دینار و درم سنجان بوده است . و اطلاعاتی از وی در باره ٔ درهم و دینار مرویست . (النقود العربیة ص 12 و 13).
داود نجیب . [ وو ن َ ] (اِخ ) از بزرگان هرات به عهد چنگیز و هنگام حمله ٔ لشکریان او به هرات است . (روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات ج 2 ص 6...
عسل داود. [ ع َ س َ ل ِ وو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ روغنی باشد که از ساق درختی حاصل میشود و طعم آن شیرین است و به عربی دهن العسل و...
کهنه داود. [ ک ُ ن َ / ن ِ وو ] (اِخ ) شعبه ای است از طایفه ٔ ناحیه ٔ سراوان از طوایف کرمان و بلوچستان و از 50 خانوار مرکب است . (از جغرافیای ...