داود
نویسه گردانی:
DʼWD
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن متی بن ابوالمعین بن ابی فانه مکنی به ابوسلیمان از پزشکان قرن پنجم هَ . ق . است و معاصر است با خلفای علویین مصر و در کیش نصاری بوده و بر طب و احکام وی در نجوم اعتمادی کامل داشته اند. مولدش بیت المقدس بوده است و از آنجا به مصر رفته و بعزت زیسته است . ویرا پسران بودند عالم بصناعات طبی و برخی از آنها مسلمان شدند و احفاد وی پس از انقراض دولت فاطمی مصر نزد آل ایوب نیز محترم بودند. گویند وفات وی به سال 584 هَ . ق . بوده است یکسال پس از فتح بیت المقدس . برای اطلاع بیشتر رجوع به نامه ٔ دانشوران ج 2 ص 444 شود.
واژه های همانند
۲۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن یزیدبن حاتم المهلبی (امیر). از شجاعان و خردمندان است . با پدرش در افریقیه (ناحیه ٔ تونس امروزی ) میزیست و چون پدر د...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن یزیدبن عمروبن هبیره ٔ فزاری . والی عراق از جانب مروان حمار خلیفه ٔ اموی . (حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 2 ص 198)....
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن یوسف بن ایوب . از ایوبیان است . رجوع به الملک الزاهر و الاعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 306 شود.
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن یوسف الخطیب . رجوع به الخطیب داود در معجم المطبوعات العربیة شود.
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن یوسف بن عمربن علی بن رسول . رجوع به مؤیدالرسولی و الاعلام چ 1 زرکلی ج 1 ص 307 شود.
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن یوسف بن عمربن هبیره یکی از ولاة دولت اموی است . (البیان و التبیین ج 1 ص 108).
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن یونس . مکنی به ابوسلیمان قاضی القضاة غزنین و از معاصران ابوالفضل بیهقی بوده است و شاگرد ابوصالح تبانی امام اصحاب ...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابوهاشم بن قاسم بن عبیداﷲبن طاهر. از شرفاء مدینه است . رجوع به حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 2 صص 598 - 601 شود.
داود. [ وو ] (اِخ ) الامام المنصور عبداﷲ ابن سلیمان بن حمزةبن علی بن حمزه . رجوع به امیر صارم الدین و رجوع به الاعلام زرکلی چ 1 ص 304 ج 1 ش...
داود. [ وو ] (اِخ ) البصیر. او راست : مجمع المنافع البدنیة، و آن منتخبی است از کتاب المفردات ابن البیطار. (معجم المطبوعات ).