داود
نویسه گردانی:
DʼWD
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن متی بن ابوالمعین بن ابی فانه مکنی به ابوسلیمان از پزشکان قرن پنجم هَ . ق . است و معاصر است با خلفای علویین مصر و در کیش نصاری بوده و بر طب و احکام وی در نجوم اعتمادی کامل داشته اند. مولدش بیت المقدس بوده است و از آنجا به مصر رفته و بعزت زیسته است . ویرا پسران بودند عالم بصناعات طبی و برخی از آنها مسلمان شدند و احفاد وی پس از انقراض دولت فاطمی مصر نزد آل ایوب نیز محترم بودند. گویند وفات وی به سال 584 هَ . ق . بوده است یکسال پس از فتح بیت المقدس . برای اطلاع بیشتر رجوع به نامه ٔ دانشوران ج 2 ص 444 شود.
واژه های همانند
۲۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۴ ثانیه
داوود. (اِخ ) (لوئی نیکلا) دوک درستد و پرنس اکموهل و مارشال فرانسه . متولد 1770 و متوفی به سال 1823 م . وی یکی از بهترین سرداران ناپلئون ...
دعود. [ دُ ] (ع اِ) ج ِ دَعد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به دعد شود.
داود رحمانی (۱۳۲۴ – ۲۸ مهر ۱۴۰۰) معروف به حاج داود، نخستین رئیس زندان قزلحصار تهران بعد از انقلاب ۵۷ ایران بود. زندگینامه[ویرایش] وی متولد سال ۱۳۲۴ ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
داوود هرمیداس باوند (زادهٔ ۱۹ آبان ۱۳۱۳ در سوادکوه – درگذشتهٔ ۲۱ آبان ۱۴۰۲) دیپلمات، استاد حقوق بینالملل و روابط بینالملل و رئیس هیئت رهبری و سخنگوی...
در افسانه های عرب آمده است که چون مردی از بنی زهره 1 عاشق میشد، راز خود را پنهان میکرد و درد عشق را آن قدر در دل نگاه میداشت که او را از پای در می...