داود
نویسه گردانی:
DʼWD
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن محمدبن موسی بن هارون الاودنی البخاری مکنی به ابوسلیمان از مردم قریه ٔ اودنه ٔ بخارا. فقیه حنفی است و او راست : کتاب اجرة البهائم و کتاب احداث الزمان و ذکر الصالحین .
واژه های همانند
۲۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
داود. [ وو ] (اِ) ۞ داود باشا. ظاهراً نام نوعی غذا باشد که از گلوله های گوشت تهیگاه و پیاز و جعفری ترتیب کنند. (دزی ج 1 ص 430).
داود. [ وو ] (اِخ ) دهی است از دهستان میرعبدی بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار واقع در پنجهزار گزی شمال باختری دشتیاری کنار راه مالرو دشتیاری ...
داود. [ وو ] (اِخ ) از عمال رشید خلیفه ٔ عباسی است . رجوع به النقود العربیه ص 123 شود.
داود. [ وو ] (اِخ ) از عمال امین خلیفه ٔ عباسی است . رجوع به النقود العربیه (ص 123) شود.
داود. [ وو ] (اِخ ) از ترکمانان دشت قبچاق است . وی در زمان سلطان علاءالدین کیقبادبن فرامرز آخرین سلطان سلجوقی آسیای صغیر با ده هزار خانوار...
داود. [ وو ] (اِخ ) پدر شیخ علی خططای حاکم اسفزار از جانب امیر تیمور گورکان . این مرد را پس از سرکشی پسرش و حصاری شدن ، چون حصار فتح شد در...
داود. [ وو ] (اِخ ) پادشاه گرجستان معاصر گیوک خان پادشاه مغول حدود سال 650 هَ . ق . رجوع به جهانگشای جوینی چ اروپا ج 1 ص 205 و 212 و ج 2 ص...
داود. [ وو ] (اِخ ) پسر قیزملک پادشاه گرجستان . از معاصران گیوک خان پادشاه مغول حدود (650 هَ . ق .). رجوع به جهانگشای جوینی ج 1 چ اروپا ص 2...
داود. [ وو ] (اِخ ) نام یکی از رؤسای خوارج است . (الفهرست ابن الندیم ).
داود. [ وو ] (اِخ ) نام یکی از فرزندان یزیدبن عبدالملک خلیفه ٔ اموی است . (عقد الفرید ج 5 ص 205).