اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

داود

نویسه گردانی: DʼWD
داود. [وو ] (اِخ ) ابن محمود قیصری ملقب به شرف الدین از شارحان معروف کتاب فصوص الحکم محیی الدین عربی است بنام مطلع خصوص الکلم فی معانی فصوص الحکم وی به سال 751درگذشته است . و نیز او راست ، رسالة فی ماءالحیات و نهایة البیان فی درایة الزمان و نیز شرح نیکویی بر خمریه ٔ ابن فارض نگاشته است . (شرح تائیه ٔ ابن فارض ). نیز رجوع به قیصری در معجم المطبوعات العربیة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن الملک المعظم عیسی بن محمدبن ایوب صلاح الدین ملقب به الملک الناصر. رجوع به الملک الناصر و الاعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص ...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن المهلب . ازو نکته ای منقولست . رجوع به العقد الفرید ج 1 ص 197 و 198 شود.
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن الهیثم بن اسحاق بن بهلول بن حسان بن حسان بن سنان انباری تنوخی . مکنی به ابوسعد. مردی نحوی و لغوی وآشنا به عروض ...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن الهیثم الازدی کوفی مکنی به ابوخالد از رجال امام جعفر صادق (ع ) است . (روضات الجنات ص 276).
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن بامشاد. پدر ابوالحسن المصری از افاضل و علماء مذهب ابی حنیفه است . بسیار باهوش و قوی فکرت بود در بغدادسال 239 هَ . ق ....
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن بسطام . کاتب و دبیر فضل بن ربیع بوده است بروزگار امین خلیفه ٔ عباسی . (الوزراء و الکتاب ص 236).
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن بلال بن اجنحه انصاری . مکنی به ابولیلی . رجوع به ابولیلی الانصاری والد عبدالرحمن و نیز رجوع به تاریخ گزیده چ ارو...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن بهرام ملقب به علاءالدین صاحب ارزنجان . رجوع به علاءالدین و رجوع به عیون الانباء ج 2 ص 207 و 212 شود.
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن بوزید نیشابوری . رجوع به ابوسلیمان داود... شود.
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن جراح . جد ابوالحسن علی بن عیسی و او کاتب مستعین خلیفه ٔ عباسی بود و کتاب التاریخ و اخبار الکتاب از اوست . (از الفهرس...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۲۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.