اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

داود

نویسه گردانی: DʼWD
داود.[ وو ] (اِخ ) ابن میکائیل سلجوقی جغری بیک . مکنی به ابوسلیمان برادر طغرل بیک مؤسس سلسله ٔ سلجوقیان است وبفرمان برادر حکومت خراسان داشت . مردی عالم و عادل و صاحب خبر بود و در محاربات خاندان خود با آل سبکتکین کوششها کرد و به سال 451 هَ . ق . درگذشت . برای اطلاع بیشتر رجوع به تتمه ٔ صوان الحکمه ص 200 و اخبارالدولة السلجوقیة ص 4 5 و 7 - 10، 13، 17، 18، 22، 26، 29، 33، 85 و 194 و تاریخ سیستان و تاریخ بیهقی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن العباس نوشاری بلخی (امیر) به گفته سمعانی در الانساب و هم در اللباب فی تهذیب الانساب ذیل کلمه ٔ نوشاری ۞ ، نوشارن...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن القاضی احمدبن ابی داود. ادیب و شاعر و فاضل بود و دوست محمدبن بشیر ریاشی شاعر مشهور. ابن بشیر نزد وی بسیار آمدورفت میک...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن المتوکل علی اﷲ محمدبن المعتضد الاول . مکنی به ابوالفتح . رجوع به معتضد باﷲ و الاعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 306 شود.
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن المحبر. مکنی به ابوسلیمان . تابعی است . از عبدالواحدبن خطاب و محمدبن الحسن الهمدانی و عبدالواحدبن زید و مبارک بن فضا...
داود. [وو ] (اِخ ) ابن المعتمر. حکایتی ازو منقولست . (عیون الاخبار ج 2 ص 51) (العقد الفرید ج 3 ص 124 و ج 7 ص 173).
داود. [ وو ] (اِخ ) رجوع به قلیچ ارسلان ... شود.
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن ابی البیان سلیمان بن ابی الفرج اسرائیل بن ابی الطیب سلیمان بن مبارک فراء ملقب به سدیدالدین و مکنی به ابی الفضل (ر...
داود. [ وو] (اِخ ) ابن ابی المنی بن ابی فانة مکنی به ابوسلیمان طبیب نصرانی است بمصر در زمان خلفاء. پزشک و عالم باحکام نجوم بود. رجوع به ...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن ابی بکرة. محتمل است همان داود کاتب بن نصربن سیار باشد. رجوع به عقد الفرید ج 5 ص 295 شود.
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن ابی حرب بن ابی الاسود الدؤلی . فرزند ابوالاسود دؤلی معروف است وی از پدر خویش در باره ٔ قتل عثمان کلامی از عائشه ا...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۲۵ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.